کد مطلب:243809 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:118

خبر دادن حضرت از نیت افراد
[104] 14 - طبری آورده است:

ابو جعفر محمد بن علی بن شلمغانی در روایتی گفت: اسحاق بن اسماعیل، در همان سالی كه شیعیان خدمت امام جواد علیه السلام رسیدند، حج گزارد، او گفت: ده سؤال را در برگه ای نوشتم كه از حضرت بپرسم، همسرم نیز حامله بود و با خود گفتم: وقتی پاسخ سؤالاتم را گرفتم، از حضرت درخواست دعا كنم تا از خدا بخواهد، فرزندم را پسر قرار دهد، مردم جوابهای خود را شنیدند و نوبت به من رسید، از جا بلند شدم و برگه سؤالاتم همراهم بود، وقتی چشم حضرت به من افتاد، فرمود:

ای ابو یعقوب! نام او را احمد بگذار، پس فرزندم پسر شد و اسمش را احمد گذاشتم و بعد از مدتی از دنیا رفت.



[ صفحه 101]



و از جمله ی كسانیكه با شیعیان، خدمت امام جواد علیه السلام رسیدند، علی بن حسان واسطی، معروف به عمش بود، او گفت: تعدادی اسباب بازی كه بعضی از آنها از نقره بود، با خودم خدمت حضرت بردم و با خود گفتم: آنها را به حضرت پیشكش می نمایم، چون مردم جواب گرفته و از حضورش پراكنده شدند، از جای خود برخاست و به روستای صریا رهسپار گردید، دنبال حضرت به راه افتادم و با موفق (خادم) رو به رو شدم و از او خواستم، اجازه ی دیدار برایم بگیرد، پس داخل شده و سلام دادم، حضرت جواب سلام مرا فرمود، در حالی كه چهره در هم كشیده بود و اجازه نشستن به من نداد، به حضرت نزدیك شدم و آنچه در كیسه ی خود داشتم، پیشكش كردم، اما او خشمگینانه در من نگریست و آنها را به راست و چپ افكند و فرمود: خدای متعال ما را برای بازی نیافریده است! من كجا و بازی كجا!

پس از حضرت طلب بخشش نمودم و او مرا بخشید و اسباب بازیها را برداشته، از حضورش بیرون آمدم. [1] .


[1] دلائل الامامة: 401 ح 360.